ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
دلم برای خط کشی کنار دفتر مشق با خودکار مشکی و قرمز، برای پاککن های جوهری و تراش های فلزی، برای گونیا و نقاله و پرگار و جامدادی
دلم برای تخته پاککن و گچ های رنگی کنار تخته
برای اولین زنگ مدرسه، برای واکسن اول دبستان
برای سر صف ایستادن ها
برای قرآن های اول صبح و خواندن سرود ایران اول هفته
دلم برای مبصر شدن، برای از خوب، از بد، دلم برای ضربدر و ستاره
دلم برای ترس از سوال معلم، کارت صد آفرین
بیست داخل دفتر با خودکار قرمز و جا کتابی زیر میزها، جا نگذاشتن کتاب و دفتر
دلم برای لیوانهای آبی که فلوت داشت
دلم برای زنگ تفریح، برای عمو زنجیر باف بازی کردن ها، برای لیلی کردن
دلم برای دعا کردن برای نیامدن معلم، برای اردو رفتن
برای تمرین های حل نکرده و اضطراب آن
دلم برای روزنامه دیواری درست کردن برای تزئین کلاس
برای دوستی هایی که قد عرض حیاط مدرسه بود، برای خنده های معلم و عصبانیتش برای کارنامه….
نمره انضباط، برای مهر قبول خرداد
دلم برای خودم، دلم برای دغدغه و آرزو هایم، دلم برای صمیمیت سیال کودکی ام
تنگ می شود
نمی دانم کدام روز در پشت کدام حصار بلند، کودکی ام را جا گذاشتم کسی آن سوی حصار نیست کودکی ام را دوباره به طرفم پرتاب کند؟
لبخند تلخی می نشیند روی لب هایت
دلت می خواهد غرق شوی در سکوت مبهم کلاس درس که حالا مثل حیاط مدرسه خالی شده از همهمه و هیاهوی بچه ها
باور کردنش برایت سخت شده است
حالا اما دلت می خواهد دل ببندی به همان جمله کلیشه ایی همیشگی که ( انگار همین دیروز بود )
و چه لحظه غریبی می شود لحظه خداحافظی با آنکه می دانی سال تحصیلی جدیدی در راه است
خداحافظی از دوستانت که در کنارشان پر شده بودی از شیطنت های مدرسه ایی
در کنارشان پر شده بودی از اضطراب های شب امتحانی
دلت هری می ریخت وقتی برای حل مسئله باید می رفتی پای تخته و در بین راه صدای خنده های ریز بچه ها کلافه ات می کرد.
و حالا همه چیز تمام شده بود.
درست مثل یک فیلم نه چندان کوتاه
تمام خاطراتت در ذهنت نقش بسته و از جلوی چشمانت عبور می کنند.
روی کیف جدیدت مثل کتاب هایت ردی از عمری یکساله نشسته است.
جلد کتاب ها و دفترهایت گواهی می دهند که سال تحصیلی سختی را با جدیت پشت سر گذاشته ایی.
و تا پایانش تنها به اندازه چند امتحان فاصله داری.
حالا همه چیز به تو و این لحظات آخر بستگی دارد
اینکه این سال تحصیلی را چه طور و با چه نتیجه ایی پشت سر خواهی گذاشت
من اما ایمان دارم تو دانش آموز سخت کوش همیشه جویای علم و دانش نتیجه تلاش های یک ساله ات را خواهی دید
با جدیت و جسارتی که از شما عزیزان سراغ دارم می دانم که موفقیت در پیش روی شما آینده سازان خواهد بود.
قوی ترین آدم دنیا هم که باشی
گاهی از پس بعضی چیز ها بر نمی آیی.
چیز هایی که شاید هیچ کس نبیند و بزرگی اش را حس نکند.
قوی ترین آدم دنیا هم که باشی
گاهی بعضی چیز ها برایت آنقدر وزن می گیرند،
آنقدر در دلت سنگینی می کنند
که فکرش را هم نمی کنی روزی بتوانی فراموششان کنی.
به خیالت هم نمی رسد
روزی بیاید که آن همه سنگینی رسوب کرده در قلبت شسته شود، پاک شود.
و دیگر لبخندت را زمین گیر غمی کهنه نکند.
قوی ترین آدم دنیا هم که باشی گاهی می بینی فعلی به سادگی «بخشیدن» چقدر سخت است.
سخت تر از تمام کارهای سخت دنیا.
حتی سخت تر از فراموش کردن، کنار آمدن…..
سخت تر از تحمل دلتنگی و درد دل کردن…..
می بینی بخشیدن چقدر نیرو می خواهد که با خودت کنار بیایی و تمام آن کار های سخت را با هم انجام دهی.
تا شاید بتوانی قدم در راه بخشش بگذاری.
گذشتن از دیوار خاری که یک روز جایی درست سر راه نگاه پر اعتمادت به زندگی ساخته شده و تمام رویا هایت را زخمی کرده آسان نیست.
اما اگر بتوانی از آن عبور کنی….
بخشیدن خیلی سخت است اما به سبک شدن دل، به یک لبخند آسوده می ارزد نه؟
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﻧﺴﺨﻪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﻣﯽ ﭘﯿﭽﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺭﻧﺠﻢ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ !
ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻫﺎﯼ ﺑﭽﻪ ﮔﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺁﺭﺍﻣﺸﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﺩ !
ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺎﺩ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻨﺪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ !
ﺍﺯ آﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺯﯾﺎﺩ ﻇﻠﻢ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ !
ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺮﻣﺖ ﺩﻝ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻧﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻡ ..