ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
تو چه با غیرت نگران چادر مادرت بودی وبرخی مردان شهر من چه راحت تر خودشان چادر از سر زنانشان برداشتند. من از گفتن شرمنده ام شرم دارم!!!..
مادرم زمانی که خبر شهادتم را شنیدی گریه نکن،
زمان تشیع و تدفینم گریه نکن،
زمان خواندن وصیت نامه ام گریه نکن؛
فقط زمانی گریه کن که مردان ما غیرت را فراموش می کنند و زنان ما عفت را.
شهید سعید زقاقی...
شهدا
به گردن ما خیلی خیلی حق دارند! انها بدون چشم داشتی جان خود را در کف دست
گذاشتند و برای دفاع از دین وکشورشان به مقابله با تجاوزگران رفتند!!اون
دلیر مردان شیر دل رفتند تا قطع کنند دستی بیشرفی را که بخواهد چاد را از
سر ناموسشان بردارد.
آنها رفتند تا چادر و چادرها راحت و آسود زندگی کنند.
اما ما خوش غیرت ها بعد از اونا چیکار کردیم؟پس ما
هم حداقل کاری که می توانیم بکنیم این است که به وصیت انها عمل کنیم!!
خواهرم...
مَشکــ حرم خشکــ شد
تو چشمے را خشکــ نکن
دُرست است
اگر با موهاے مِش کرده و سـاپورت تنگــ به هیئت بیایے
و یا جیغ آرایشت از صداے روضـه خوان بلندتر باشد
براے حســین فرقے ندارد،
کــرَم او همه ے ما را نمک گیر مے کند
اما به حُرمتِ همین نـان و نمکــ براے تو فــرق داشته باشد...
فرق داشته باشد آنطور که به همـه جا مے روے به هئیت نــروی...
خودت بررسی کن...
حیای بی بی
کوری نابینا وارد خانه شد و بی بی تماما پوشش خود را رعایت کرد آن هم در مقابل نابینا
فاطمه جان او نابینا است!
آری پدرم او نابیناست ولی من که حیا دارم
با بی حجابی میشه دل زهرا رو شاد کرد؟