ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
دین
مبین اسلام، برای زن و مرد جایگاه مشخص کرده و باید بر اساس آموزههای
دینی، زندگیها بر این مبنا برپا و استوار شود، اسلام به عنوان جامعترین
مکتبهاى آسمانى، به این نیاز روحى، توجه کرده و آموزش و پرورش خود را از
فرد شروع کرده است.عقیده، نخستین بذرى است که در دل انسان کاشته مىشود و
به تدریج در اعمال و رفتار او تاثیر مستقیم مىگذارد و او تجلى بارزى از
عقاید و آرمانهاى خویش بوده که لازم است به بینشى صحیح دست یابد و همراه
با تهذیب و تربیت در مسیر ارزشهاى الهی تربیت شود.اگر افراد همراه با
تربیت الهى به آرامش روحى دست یابند، جامعه را نیز به این سمت سوق میدهند و
در چنین محیطى حقوق افراد، حریم انسانها مشخص است و هر کس مىداند که
باید در محدوده خود حرکت کند.
داشتم سجــاده آماده می کــردم برای نمـاز، همیـن که چـادر مشـکی ام را از سر برداشتـم تا چـادر نمــاز بر سر کنـم گفـت :این همه خودت را بقچـه پیــچ می کنی کـه چی؟بر گشتـم به سمـت صدا ، خانم جوانی را دیـدم که در گــوشه ی نـمازخــانه نشسـته بود.پرسیدم : با منی؟گفت : بله! با
تو ام و همه ی بیچاره های مثل تو که گیر کرده اید تـوی افــکار عهـد عتیق!
…اذیـت نمی شوی با این پــارچه ی دراز دور و بـرت؟خسته نمی شوی از رنگ
همیـشه سیــاهش؟تا آمدم حرف بزنم گفــت : نگاه کن ببیــن چـقدر زشت می شـوی ، چرا مثــل عــزادارها سیـاه می پوشی؟و
بعد فقط بلدید گیر بدهید به امثال من.خندیدم و گفتم : چقدر دلــت ﭘُر بود!
هنوز اگــر حرف دیگری مانده بگو.خنده ام را که دید گفت : نه! حرف زدن با شمــاها فایده ندارد.گفتم : شایـد حق با تو باشد پرسیــدم ازدواج کردی؟ گفت:بله گفتم ؛ چادر سر می کنم، به هزار و یک دلیل.یکی از دلایل چادر سر کردنم حفظ زندگی توست!!با تعجب به چهره ام نگاه کرد.پرسیدم با همسرت کجا آشنا شدی؟گفت : فلان جا همدیگر را دیدیم، ایشان پیشنهاد ازدواج داد، من هم قبول کردم.گفتم خوب ؛ خدا
قبل از دستور دادن به من که خودم را بپوشانم به مرد ها می گوید؛ غض بصر
داشته باشید یعنی مراقب نگاهتان باشید.تکلیف من یک چیز است و تکلیف مردان یک چیز دیگر