❤بانـوی ایـ☫ـــرانیᴥعصمت فاطمی❤

❤بانـوی ایـ☫ـــرانیᴥعصمت فاطمی❤

خوش بحالت که میراث دار حجب و حیای فاطمه(س) هستی ! سفیر عفت فاطمه(س) ! زین پس چادرت را با نیت سر کن ...
❤بانـوی ایـ☫ـــرانیᴥعصمت فاطمی❤

❤بانـوی ایـ☫ـــرانیᴥعصمت فاطمی❤

خوش بحالت که میراث دار حجب و حیای فاطمه(س) هستی ! سفیر عفت فاطمه(س) ! زین پس چادرت را با نیت سر کن ...

واژه شناسی حجاب وعفاف

 Image result for ‫معنی عفاف‬‎

 معنی عفاف‬‎

عفاف به عنوان یک فرهنگ، روش و منش مسلمانان را تبین می کند و به آنها چگونه بودن و چگونه زیستن را آموزش می دهد.
هر جامعه دارای فرهنگ معین و با اهدافی از پیش تعریف شده می باشد. فرهنگی که قرآن به جوامع اسلامی عرضه می کند. فرهنگ عفاف است که هدف آن امنیت جنسی زن و مرد و رسیدن به کمال مطلوب می باشد، بخش عظیمی از این فرهنگ با شکوه را حجاب تشکیل می دهد.
به عبارت دیگر این دو، جدایی ناپذیرند و بدون یکدیگر معنای حقیقی و اصیل خود را از دست می دهند، حجاب بدون عفاف خود نوعی برهنگی فرهنگی در جهت گسترش فساد می باشد.
معنی عفاف‬‎

عفاف به عنوان یک فرهنگ، روش و منش مسلمانان را تبین می کند و به آنها چگونه بودن و چگونه زیستن را آموزش می دهد.
هر جامعه دارای فرهنگ معین و با اهدافی از پیش تعریف شده می باشد. فرهنگی که قرآن به جوامع اسلامی عرضه می کند. فرهنگ عفاف است که هدف آن امنیت جنسی زن و مرد و رسیدن به کمال مطلوب می باشد، بخش عظیمی از این فرهنگ با شکوه را حجاب تشکیل می دهد.
به عبارت دیگر این دو، جدایی ناپذیرند و بدون یکدیگر معنای حقیقی و اصیل خود را از دست می دهند، حجاب بدون عفاف خود نوعی برهنگی فرهنگی در جهت گسترش فساد می باشد.

تعریف عفاف

در لسان العرب ذیل واژه عفّت چنین آمده است:
«الکفّ عمّا لا یحلّ و لا یجمل؛ عفّ عن المحارم و الاطماع الدنیّة» (ابن منظور، 9/252)
«خودداری از آنچه که زیبا و شایسته نیست، خودداری از حرامها و طمع های پست.»
در «قاموس المحیط» می خوانیم:
«عفّ: کفّ عمّا لا یحلّ و لا یجمل کاستعفّ و تعفّف» (فیروز آبادی، 3/177)
«خودداری از آنچه زیبا و شایسته نیست مانند استعفّ و تعفّف.»
آنچه از جستجو در سایر کتابهای لغت می توان فهمید این است که «عفّت» به معنای نگه داشتن نفس از ارتکاب معاصی و کارهای حرام می باشد.
خواجه نصیرالدین طوسی هنگامی که از فضایل چهارگانه اخلاقی سخن به میان می آورد، جایگاه عفّت را چنین تبیین می کند:
« فضایل چهار بود ،اول: تهذیب قوت نظری و آن «حکمت» بود، دوّم تهذیب قوت عملی و آن «عدالت» بود و سوم تهذیب قوت غضبی و آن« شجاعت» بود و چهارم تهذیب قوت شهوی و آن «عفّت» بود.» (طوسی،/ 123)
برخی از عالمان اخلاق گفته اند:
«عفّت دارای مفهوم عام و خاص است؛ مفهوم عام آن خویشتن داری در برابر هر گونه تمایل افراطی و نفسانی است و مفهوم خاص آن خویشتن داری در برابر تمایلات بی بند و باری جنسی است.» (مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، 2/283)
حاج ملا احمد نراقی در کتاب ارزشمند خود برای قوه شهویه سه حالت در نظر می گیرد: «افراط» که از آن به «شره» تعبیر می شود. «تفریط» که آن را « خمود» می نامند و « اعتدال» که از آن به «عفّت» تعبیر می‌نماید و عفّت را مطیع و منقاد شدن قوه شهویه از برای قوه عاقله می داند. (نراقی،/ 321)
در نتیجه آنچه از خمیرمایة غالب تعریف‌ها برمی آید، عفّت به معنای رام بودن قوه شهوانی تحت حکومت عقل است. البته با رعایت شرط اعتدال؛ یعنی نه غرق در شهوات شویم که به افراط گراییم و نه ترک غرایز کنیم که به تفریط دچار آییم، بلکه استفاده صحیح و مشروع نماییم؛ زیرا خدای تعالی همه غرایز را به حکمت در وجود آدمی به ودیعت نهاده است.

واژه عفاف در قرآن کریم

عفاف به دو صورت «یستعفف» و «تعفّف» در قرآن کریم و مجموعاً در چهار آیه مبارکه آمده است .عفاف با توجه به متن آیه معانی گوناگونی می پذیرد که می توان از آن به ابعاد عفاف یاد نمود .

1- عفّت به معنای خویشتن داری در اظهار نیاز

« لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الأرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ» (بقره/273)
«و (انفاق شما مخصوصا باید ) برای نیازمندانی باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته اند؛ (و توجه به آیین خدا آنان را از وطن های خویش آواره ساخته، و شرکت در میدان جهاد به آنها اجازه نمی دهد تا برای تأمین هزینه زندگی، دست به کسب و تجارتی بزنند) نمی توانند مسافرتی بکنند (و سرمایه ای بدست آورند ) و از شدت خویشتن داری، افراد ناآگاه آنها را بی نیاز می پندارد؛ اما آنها را از چهره‌هایشان می شناسی، و هرگز با اصرار از مردم چیزی نمی خواهند (این است مشخصات آنها ) و هر چیز خوبی که در راه خدا انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است.»
علامه طباطبائی می نویسد:
«کلمه «تعفّف» به معنای آن است که عفّت صفت آدمی شده باشد و « یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ» یعنی کسی که از حال ایشان اطلاع ندارد، از شدت عفّتی که دارند آنان را توانگر می پندارند، چون با اینکه فقیرند ولی تظاهر به فقر نمی کنند و مردم پی به حال آنان نمی برند، مگر اینکه شدت فقر رنگ و رویشان را زرد کند.» (طباطبائی، 2/613)
«گفتنی است که «الحاف»به معنای اصرار است و جمله « لا یَسْأَلُونَ » به قرینه « یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ » و نیز به قرینه «تعفّف» باید به این معنا باشد که تقاضا نمی کنند تا به اصرار منجر شود.» (هاشمی رفسنجانی، 2/288)
در اینجا عفاف به معنای عدم اظهار فقر به عنوان یک ارزش اخلاقی برای مسلمین مطرح شده است، عفاف به همین معنا در روایات نیز آمده است:
«العفاف زینة الفقر و الشکر زینة الغنی» (ری شهری، 8/3828)
«عفاف زینت فقر و شکرگزاری زینت بی نیازی است.»

2- عفت به معنای پاکدامنی

«وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ...» (نور/33)
«و کسانیکه امکانی برای ازدواج نمی یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا از فضل خود آنان را بی نیاز سازد.»
«از آنجا که در آیه قبل ترغیب به ازدواج می باشد، گاهی با تمام تلاش و کوشش وسیله ازدواج فراهم نمی گردد و خواه یا ناخواه انسان مجبور است مدتی را با محرومیت بگذراند، مبادا کسانی که در این مرحله قرار دارند، گمان کنند که آلودگی جنسی برای آنان مجاز است و ضرورت چنین ایجاب می کند، لذا بلافاصله در آیه بعد دستور پارسایی می دهد.» (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 14/459)
باتوجه به اینکه حساسیت روحی مرد نسبت به زن امری ثابت شده و بدیهی است چنانکه در آیات قرآن آمده است: « زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ... » (آل عمران/14) «محبت زنان و ... در نظر مردم جلوه داده شده است.»
بنا بر این باید در طلب عفّت کوشید تا لذایذ باطنی و ملکوتی بر لذایذ جسمانی غالب آید و انسان بر شهوات غلبه کند .
امام(ع) در پاداش شخص عفیف می فرمایند:
« ما المجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجرا ممن قدر فعفّ،لکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکه» (آمدی، 1/36) «کسیکه در راه خدا جهاد کند و شهید شود، اجرش بزرگتر از کسی نیست که بتواند گناه کند و عفّت بورزد، انسان پاکدامن نزدیک است فرشته ای از فرشتگان خدا شود.»

3- عفاف به معنای رعایت چادر
«وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتِی لا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (نور/60)
«و زنان از کار افتاده ای که امید ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست که لباس های (رویین )خود را بر زمین بگذارند، به شرط اینکه در برابر مردم خودآرایی نکنند و اگر خود را بپو شانند برای آنان بهتر است، و خداوند شنوا و داناست.»
«قواعد» جمع «قاعده» به معنای زنی است که از نکاح باز نشسته یعنی کسی به خاطر پیری‌اش به او میل نمی کند. (طباطبائی، 15/227) و ثیاب منظور جلبابی است که بالای خمار می پوشند. (طبرسی، مجمع البیان، 7/155)
همان گونه که از آیه برمی آید، زنان سالخورده ای که امیدی به زناشویی ندارند، می توانند روسری خود را بر دارند و این برداشتن روسری بدان شرط است که در اندیشه جلوه گری و دلربایی نباشند، زیرا این کار هم بر زنان سالخورده حرام است و هم بر زنان جوان، پاکدامنی و عفت ورزیدن زنان سالخورده نیز به وسیله پوشیدن چادر بهتر از کنار گذاشتن آن است، اگر چه کنار گذاشتن روسری بر آنان گناهی ندارد. (همان)
در روایتی از امام صادق (ع)چنین آمده است:
«القواعد لیس علیهنّ جناح أن یضعن ثیابهنّ قال تضع الجلباب وحده» (حرعاملی، 20/230)
«پیرزنان حرجی نیست که فقط چادر خویش را نپوشند.»

زن به علت جاذبه‌هایی که خدای تعالی در وجود او نهاده است، حکم پوشش به او اختصاص یافته تا زیبایی های او منحصر به محارم خویش باشد و از تحریک مردان بیگانه پیشگیری کند، امّا هنگامی که آن جاذبه‌ها از بین رود، می تواند چادر خویش را به خاطر حرج و سختی که برای وی دارد، کنار بگذارد



نظرات 1 + ارسال نظر
امیرعلی شنبه 17 بهمن 1394 ساعت 01:55 http://amirali2018.blogfa.com/

سلام، وب عالی داری مبارکه، تمایل به تبادل نظر داشتی خبرم کن
با تشکر

سلام
ممنون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.